جبر و اختیار را به دو صورت میتوان مورد بررسی قرار داد ؛ اول اینکه آنرا در وجود انسانی واکاوی کنیم . بدین شرح که قائلین به جبر معتقدند چون هر کاری که انسانها انجام میدهند و هر تصمیمی که میگیرند علتی دارد پس اختیاری در وجود انسان یافت نمیشود و هر چه هست جبر است یعنی اینکه در برابر هر تصمیم و هر عمل ما میتوان چرا گذاشت و این چراها بیرون از عوامل طبیعی پاسخی ندارد . وجود ما متاثر از بسیاری از مسایل فرهنگی و تربیتی میباشد که خارج از آنها نمیتوان تصمیمیم گرفت ؛ حتی اگر تصمیم بگیریم که خارج از این مسایل فکر کنیم باز یکی از این عوامل در این تصمیم گیری ما دخیل بوده است. بنابر این هر انسانی اگر جای انسان دیگر باشد یعنی با همان مسایل تربیتی ، فرهنگی و وجودی همان کارهایی را انجام میدهد که آن انسان انجام داده است؛ معتادی را در نظر بگیرید ، اگر ما جای او بودیم یعنی همان وجود اورا داشتیم ودر همان شرایط زندگی میکردیم و تربیت میشدیم همان راه او را میپیمودیم بدون کوچکترین تغییری.

با این تفاسیر ، برای اینکه قائل به اختیار شویم باید قائل به چیزی در وجود انسان شویم که متاثر از شرایط فرهنگی اجتماعی انسان نباشد و بتوانیم تصمیم آزادانه بگیریم. آیا در وجود انسان چنین چیزی وجود دارد؟فرض کنید در سر دوراهی قرار گرفته اید که کدام راه را انتخاب کنید قائلین به جبر معتقدند مجموعه عوامل محیطی از ژن شما گرفته تا میزان مطالعه و تربیت شما این راه را انتخاب میکنند و شما فکر میکنید که خودتان آزادانه این مسیر را انتخاب کرده اید؛ در حالی که اینطور نیست . اما برای اینکه قایل به اختیار شویم باید بپذیریم که چیزی ورای این مسایل محیطی در وجود ما وجود دارد؛ شاید نامش را بتوانیم اراده ی انسانی بگذاریم ؛ اراده ای که بر خلاف نظر قائلین به جبر هیچ چیزی در آن تاثیر ندارد و آخر سر مائیم که انتخاب میکنیم . فرض کنیم که چنین سخنی درست باشد پس دو مسیر وجود دارد که ما میتوانیم بین این دو انتخاب کنیم ؛حال این سوال پیش می آید که معیار انتخاب آزادانه ی ما چیست؟ میتوانیم بگوییم معیار انتخاب ما "آنچه که میدانیم درست است" میباشد و البته خود این معیار متناسب با شرایط محیطی میباشد یعنی با توجه به این شرایط محیطی، آنچه که میدانیم درست است را فهمیده ایم و درست انسانهای مختلف متفاوت است چون شرایط محیطی متفاوت دارند . ولی نکته ی مهم اینست که در اینجا ما میتوانیم بین آنچه که میدانیم درست است و آنچه که میدانیم غلط است انتخاب کنیم آنهم انتخابی آزادانه ؛ در حالی که در نظر قائلین به جبر باز اینکه ما آنچه که میدانیم درست است را انتخاب میکنیم یا چیز دیگر را ، بستگی به شرایط محیطی ما دارد و انتخاب آزادانه ای در کار نیست.

جبر و اختیار را از موضع دیگری نیز میتوان مورد بررسی قرار داد و آن رابطه ی خدا و انسان میباشد . آیا علم مطلق خدا به این معنا نیست که انسان اختیار ندارد؟ اگر خدا میداند که ما چه عملی را انجام میدهیم و عمل ما حدس پذیر است پس اختیاری در عالم وجود ندارد و همه چیز جبر است. برای جواب دادن به این مشکل ، میتوان گفت که خدا موجودی ورای زمان است و موجود ورای زمان میتواند در زمان جلو و عقب برود و در واقع خدا با جلو رفتن در زمان میفهمد که ما چه عملی را انجام میدهیم و این با اختیار ما تلاقی ندارد. در جواب میتوان پاسخ داد که اگر خدا علم مطلق دارد میتواند عملی که ما انجام نداه ایم را حدس بزند؟ یعنی نه اینکه در زمان جلو و عقب برود و عمل ما را بگوید ،بلکه به واسطه ی علم مطلقش بگوید ما چکار انجام خواهیم داد که اگر بتواند ،پس عمل ما را میتواند پیش بینی کند و این نشان میدهد که ما اختیار نداریم چون لازمه ی اختیار واقعی ، غیر قابل پیش بینی بودن عمل میباشد. چنین به نظر میرسد که این مشکل پایانی ندارد مگر اینکه از دانستن خدا به عنوان یک موجود صرفنظر کنیم وخدا را وجودمطلق بدانیم که اگر چنین بدانیم در واقع خدا علمش مطلق است چون وجودش مطلق است و این وجود مطلق در وجود ما نیز میباشد و هر تصمیمی که بگیریم تصمیمی از وجود ما میباشد که خدا هم در آنجاست .و علم مطلق خدا به عنوان وجود مطلق به این معنا میباشد و بنابر این با اختیار ما تلاقی ندارد. 


وبلاگ ،انجمن و شبکه اجتماعی اچ ای وی مثبت وجود ,اختیار ,مطلق ,انسان ,میباشد ,اینکه ,میدانیم درست ,وجود انسان ,وجود مطلق ,شرایط محیطی ,انتخاب آزادانه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تم ولی عصر قم گیز ایکس موویز ANIMusicAMP خبر موسسه قرآن پژوهان عترت فاطمی خرید فلزیاب مجله کافه پست دانلود فایل های کمیاب برق